هیچ تنهاوغریبی
طاغت غربت چشمات و نداره
هر Ú†ÛŒ دریا رو زمینÙ
قد چشمات نمیتونه
ابر بارونی بیاره
وقتی دلگیری و تنها
غربت تمام دنیا
ازدریچهٔ قشنگÙ
چشم روشنت میباره
وقتی دلگیری و تنها
غربت تمام٠دنیا
از دریچهٔ قشنگÙ
چشم٠روشنت میباره
نمیتونم غریبه باشم
توی٠آیینهٔ چشمات
تو بزار که من بسوزم
مثل شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر٠جدایی
توی غربتی که همرنگ چشاته
همیشه غبار٠اندوه
روی گلبرگ لباتÙ
ØØ±ÙÛŒ داری روی لبهات
اگه آه٠سینه سوزÙ
اگه ØØ±ÙÛŒ از غریبی
اگه گرمای٠تموزÙ
تو بگو به این شکسته
قصه های بی کسیتو
اضطراب و نگرانیت
ØØ±Ùای٠دلواپسیتو
ØØ±Ùای دلواپسیتو
نمیتونم غریبه باشم
توی آیینهٔ چشمات
تو بزار که من بسوزم
مثل شمعی توی شبهات
نمیتونم نمیتونم
نمیتونم نمیتونم