Ø±ÙØªÙ†Øª مثل یه ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ برام موندنیه
ØØ§Ù„ا آواز Ø³ÙØ± کردن تو خوندنیه
Ù„ØØ¸Ù‡ ها، ثانیه ها طاقت موندن ندارن
Ù…ÛŒ سوزونن، اما خب Ùکر سوزوندن ندارن
یه روزی Ù„ØØ¸Ù‡ هامون رنگ Ø¨Ù†ÙØ´Ù‡ ها بودن
تو هوای خونه مون عطر آلاله ها بودن
تن من جسم تو یکی نبودن اما یه جون
زیر Ø¢ÙØªØ§Ø¨ جدا اما یکی سایه هامون
ØØ§Ù„ا اون اسب بزرگ آهنی منتظره
تا تمومی وجود منو همراش ببره
می بره هر چی رو که بود ونبود
من می شم شناور مسیر رود
بدرقه کلام تلخ Ø±ÙØªÙ†Ù‡
واسه من تجربه ی گسستنه...