[مقدمه]
روزی، روزی
روزی تو مرا بینی
میخانه Ø¯Ø±Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡
روزی تو مرا بینی
میخانه Ø¯Ø±Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡
دستار گرو کرده
بیزار ز سجاده
؛[قسمت اول]؛
من مست و ØØ±ÛŒÙÙ… مست
زلÙ خوش او در دست
Ø§ØØ³Ù†Øª زهی شاهد
شاباش زهی باده
؛[قسمت دوم]؛
این دلبر Ù¾Ø±ÙØªÙ†Ù‡ با جمله‌ی دستان
خوش Ø®ÙØªÙ‡ Ùˆ جمله شب
خوش Ø®ÙØªÙ‡ Ùˆ جمله شب
این عشرت آماده
این دلبر Ù¾Ø±ÙØªÙ†Ù‡ با جمله‌ی دستان
خوش Ø®ÙØªÙ‡ Ùˆ جمله شب
این عشرت آماده
خوش Ø®ÙØªÙ‡ Ùˆ جمله شب
این عشرت آماده
؛[قسمت سوم]؛
ما مست شدیم و دل جدا شد
از ما بگریخت تا کجا شد
چون دید که بند عقل بگسست
در ØØ§Ù„ دلم
در ØØ§Ù„ دلم گریزپا شد
؛[قسمت چهارم]؛
در خانه مجو
در خانه مجو که او هواییست
او مرغ هواست و در هوا شد
او باز سپید پادشاه است
پرید، پرید به سوی پادشاه شد