؛[همخوان]؛
چون آهوی خرامان
مستانه می‌گریزی
از ما کشیده دامان
مستانه می‌گریزی
مستانه می‌گریزی
؛[قسمت اول]؛
دل را نکرده درمان
یکباره می‌شتابی
دل را نکرده درمان
یکباره می‌شتابی
سر را نداده سامان
مستانه می‌گریزی
مستانه می‌گریزی
؛[قسمت دوم]؛
ای چشم جان به Ø±Ø§ØØª
وی کام دل نگاهت
چند از دل نبرده کامان
مستانه می‌گریزی
خود شعله درÙکندی
در نای عشق بازان
و ز آتشین کلامان
مستانه می‌گریزی
مستانه می‌گریزی
؛[همخوان]؛
چون آهوی خرامان
مستانه می‌گریزی
از ما کشیده دامان
مستانه می‌گریزی
مستانه می‌گریزی
؛[قسمت سوم]؛
ای چهره‌ات چو خورشید
مست ØµÙØ§ÛŒ مستی
از ما شکسته جامان
مستانه می‌گریزی
با ما شکسته ØØ§Ù„ا
رندانه می‌نشینی
و ز ما اسیر دامان
مستانه می‌گریزی
ای دل به کوی رندان
بد نامی‌ات مبارک
کز کوی نیک نامان
مستانه می‌گریزی
؛[همخوان]؛
چون آهوی خرامان
مستانه می‌گریزی
از ما کشیده دامان
مستانه می‌گریزی
مستانه می‌گریزی