؛[قسمت اول]؛
من ذره و خورشید لقائی تو مرا
بیمار غمم
بیمار غمم
عین دوائی تو مرا
من ذره و خورشید لقائی تو مرا
بیمار غمم
بیمار غمم
عین دوائی تو مرا
بی‌بال و پر
اندر پی تو می‌پرم
بی‌بال و پر
اندر پی تو می‌پرم
من که شده‌ام
من که شده‌ام
چو کهربائی تو مرا
؛[قسمت دوم]؛
ای دوست، ای دوست
ای دوست به دوستی
قرینیم ترا
هر جا که قدم نهی
زمینیم ترا
در مذهب عاشقی
روا کی باشد
روا کی باشد
عالم تو به ببینیم و نبینیم ترا
؛[قسمت سوم]؛
امروز من Ùˆ جام صبوØÛŒ در دست
Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªÙ… Ùˆ می‌خیزم Ùˆ می‌گردم مست
با سرو بلند خویش
من مستم و پست
من نیست شوم
من نیست شوم
تا نبوَد جز وی هست