بهار Ø±ÙØª Ùˆ تابستون، بس Ú©Ù‡ داغ بود سگ، پوست مینداخت
آزادی یه جایی بود Ú©Ù‡ استقلال اونجا به Ù†ÙØª Ù…ÛŒ باخت
شبا Ù…ÛŒØ±ÙØªÛŒÙ… رو بوم با چشم باز Ùˆ ØÛŒØ±ÙˆÙ† میشمردیم
گلهایی Ú©Ù‡ ضدهوایی، روی تن شهر Ù…ÛŒØ¨Ø§ÙØª
روزهای کودکیمون با این چیزا Ø±ÙØª Ùˆ ØØ±ÙˆÙ… شد
روزای بدی بود ØÛŒÙ Ú©Ù‡ زود تموم شد
خزون Ø±ÙØª Ùˆ زمستون، از همه از این Ùˆ اون، مرگ میخواست
واسه ی شهر شیشه ای، سرنوشت یه دیوونه با سنگ میخواست
کو رو کر و دزد و دیو، زیر یه درخت سیب دموکراته شدند
صدای بوق کامیون شنیدن از راه دور زیباست
روزهای کودکیمون با این چیزا Ø±ÙØª Ùˆ ØØ±ÙˆÙ… شد
روزای بدی بود ØÛŒÙ Ú©Ù‡ زود تموم شد
تابستون Ø±ÙØª Ùˆ خزون، کلاغا توی آسمون، پرواز میکردن
میخونه ها رو بستند و در دیوونه خونه رو باز میکردن
اینه قانون بازی، آدمای عوضی، عوض نمی شن
توی سینمای رکس گوزنای اسیر رو کباب میکردن
روزهای کودکیمون با این چیزا Ø±ÙØª Ùˆ ØØ±ÙˆÙ… شد
روزای بدی بود ØÛŒÙ Ú©Ù‡ زود تموم شد
روزای بدی بود ØÛŒÙ Ú©Ù‡ زود تموم شد
روزای بدی بود ØÛŒÙ Ú©Ù‡ زود تموم شد
روزای بدی بود ØÛŒÙ Ú©Ù‡ زود تموم شد