هنوز خون رو چنگامه بدنم می لرزه
میگم قتل کاره ساده ای اگه بی ارزه
واژه ی گمنام برای گوش های نا بالغ
چندین Ù„ØØ¸Ù‡ ÙØ±ØµØª میخوام بگم داستان خالق
با بیت های اول کوبیدم پام رو زمین
مقصدم شده بود قله های شعر نوین
معما روشن بود اسیر سر من بود
سوال درک بقیه زنجیر دست من بود
پا به پا سرم و دلم تو شک و تردید
همواره نگران Ú©Ù‡ Ú©ÛŒ Ù†Ùهمید Ú©ÛŒ Ùهمید
ماه ها تو ØØ¨Ø³ دیگه قدم جلو Ø±ÙØª
پیش لکنت Ùˆ Ù…Ú©Ø« تیغ قلم ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØª
همراه با نقل سهراب که چشمها رو باید شست
نظرات صادقانه ÛŒ خودشه به من Ú¯ÙØª!
با بارونی از چشمهام دلم رو شستم
انعکاس شستشو رو با قلم نوشتم
بالا پایینای شبا چاشنی شعره منه
خاطرات خوب و بد آشتی قهر و غمه
تا ابد توی غصه هر کی مونس من شد
شوم به شوم کنار تنم تو جبهه ی جنگ شد
از تو Ùکر Ùˆ شعرم نمیمونه قایق
قلب هامون می تپند با هم از راه موسیقی دائم
بدون تکیه گاه تو نمیشد چونکه!
این ساقه شکسته ست و نمیرسیم به غنچه
چشم ها رو باید شست جور دیگر باید دید