ی کار قدیمی
Ú¯ÙØªÙ… یکی از شعرای قدیمیم باید تو این البوم باشه
می‌خوام من بگم چند کلمه دل٠کتابم
بازم شب شده غم زده طلسم به خوابم
زندونه رویا ز پشت توری و دوری مهتاب
همواره باعث سکوت و کوریه شب‌هام
بازم ماه کامله شدن ابرا نقره‌ای
ریختم زهره دلمو به Ø³ÙØ±Ù‡ ای‌
Ú©Ù‡ دست تک Ù…Ø³Ø§ÙØ±ÛŒ ازش نمونه
بعد از پوسیدن تن‌ و بدنمم بمونه
میگی‌ چرا Ù…Ø³Ø§ÙØ±ØŸ نمی‌شه باشی‌ ثابت؟
نمی‌شه ØÛŒØ§ØªØª بی‌ صدا، بمیری ساکت؟
هم من و هم تو تو مسیره بن‌بست
Ù…Ø³Ø§ÙØ± زمان Ùˆ خیال تا Ù„ØØ¸Ù‡ ÛŒ Ø®ÙØªÙ†
بازدید تمام عمرت ظر٠یه چشمک
چشیدم از این کره ی دَوَران طعم قسمت
پلکات کیپه همن ولی‌ چشم دلت باز
تک Ù„ØØ¸Ù‡â€ŒØ§ÛŒ آشکاراس هر چی‌ راز
میبینی‌ که هر چی‌ ورد رو لب نشسته بود
آتش ابد یا بهشت به اون وابسته بود
کتابه قصّه بود ریشه ای‌ توی ØÙ‚ نداشت
باغبان بی‌ وقÙÙ‡ تو مغزا عل٠هرزه‌ کاشت
ساقه ی جوونش شده درختی تنومند
برگاش با ØªÙ†ÙØ³ÛŒ Ø®Ùه، زمینو در بند
ریشه ی یه سری سنّت‌ها رو باید کند
وگرنه کل عمرت تو یه خواب ناخودآگاه سپری می‌شه
و هیچ وقت هم بیدار نمیشی‌
تنها کسی‌ که میتونه این کارو بکنه خودتی
بیدار شی‌‌ و به آگاهی‌ برسی‌
ای کاش‌ای کاش از این خواب بپّرم
ریشهٔ هزار سالشو با دستام بکّنم
ایست قلب و رکود خون توی رگهام
شده باعثه Ø®Ùگی، مانعه شیوع ØØ±Ùام
همه چی‌ سیاه، صدا و سیما قطع
Ùوّاره خون از Ù…Ú†Ù… پایان Ùˆ بدنم سرد
بعد از غسل Ùˆ دعا، Ú©ÙÙ† سÙید Ùˆ پاک
مثل پیله ابریشمی Ø®ÙÙ‡ به زیره خاک
از زمان بی‌ زبونیا لباتو دوختن
آزادی من Ùˆ تو رو به طمع ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ†
اگه نباشم مدیره Ø±ÙˆØ Ùˆ Ù†ÙØ³ خودم
زندگی‌ بی‌ دلیل، نداره ÙØ§ÛŒØ¯Ù‡ بدن
اگه روزی زمانی‌ بخوان با خنجر
بگیرن سخنم و جای پاهام رو از من
با ضربات قطرات خونم رو جدول
میگم قصه ی زندگیمو تا پایان از اول
(می‌) کارم بذره دلمو تو دشت Ùکرا
از جوی خونم می‌کنم اون جوونه سیراب
آه، اون جوونه سیراب آه، اون جوونه سیراب
از جوی خونم می‌کنم اون جوونه سیراب